او متولد شده است
آيت الله محمد باقر ايرواني
ترجمه بهروز محمدي
|
اشاره: دربارهي ولادت حضرت بقية الله (عج) دوگونه شبهه شده است. برخي گفتهاند، آن حضرت به دنيا نيامده است و چنين شخصي به دنيا هم نخواهد آمد. از ديد اينان، ((ظهور منجي)) يك ايدهي محقّق ناشدني است.
بعضي ديگر گفتهاند، آن حضرت، هنوز متولّد نشده است و در آينده، به دنيا خواهد آمد.
اين نوشتار، به هر دو شبهه، از طريق تواتر احاديث مهدوي و حساب احتمالات، پاسخ داده است.
آنگاه كه هستي آفرين گل آدمي بسرشت و فرزندان آدم بر زمين منزل گزيدند تبار او با گذشت روزگار رو به فزوني نهاد امّا در اين ميان ايزد دادار نيكان و پاكان خود را از بين همين مردمان برگزيد تا دستگير خلقش بوده و آنان رهنمونگر راه هدايت باشند كه از ميان اين نيك مردان گُلِ سر سبد هستي را به عنوان آخرين هدايتگر خود بر مردمان قرار داد كه سلسله جنبان راه هدايت تا هميشه روزگار باشد. پس از افول زندگاني پُر از نور آن چراغ هدايت مشعل راه نجات به دست سكّان داران كشتي نجات سپرده شد، دوازده ستاره پر فروغ كه به نوبت در ظلمات نمايانگر راه نجات و هدايت و سيراب گر تشنگان معرفت بودند، افسوس كه شب پرّهها را تاب نورافشاني خورشيد نبود و هر از چند گاهي چراغي را خاموش كرده تا دوازدهمين نور روشنگر خدايي به خواست پروردگار در پس ابر نهان شد تا تشنگان را بر او چنان نياز اُفتد كه چون ماهي بيرون افتاده از آب براي وصالش بي تاب و بيقرار شوند. و مشتاقانه چشم بر پديدار شدن او داشته باشند تا به راستي و پاكي او را ياري كرده و گردن طاعت بر او فرو آورند.
خداوند تبارك و تعالي در قرآن كريم ميفرمايد:
((يريدون ليطفؤوا نورالله بأفواههم والله متمُّ نوره و لو كره الكافرون))(1)
از زوايا و ابعاد گوناگوني ميتوان به مقولهي مهدويّت نگريست. مسئلهي ولادت حضرت مهدي(عج) يكي از آن جهات است كه در اين نوشتار، در صدد اثبات آن و پاسخ به شبهات مطرح شده در اين باره هستيم.
انواع شبهه دربارهي ولادت حضرتعليه السلام
دربارهي ولادت حضرت مهديعليه السلام از دو جهت شبهه وارد شده است:
1- عدّهاي اين گونه شبهه كردهاند كه منجي موعود، پا به عرصه گيتي نگذاشته و به دنيا هم نخواهد آمد و پديدار شدن يك منجي در آينده و اصلاح عالم به دست او، قابل پذيرش نيست و چنين ايدهاي محقّق نميشود.
2- عدّهاي، اساس ايدهي مهدويّت را في الجمله پذيرفتهاند، ولي بر اين عقيدهاند كه امام مهديعليه السلام هنوز متولّد نشده و آن هنگام كه مصلحي پديدار شود تا اساس ظلم به دستاناش برچيده شود، ايدهي موعود، محقّق ميشود.
شبهه يكم - شبهه در اصل مهدي باوري
همهي مسلمانان، بر بطلان چنين شبههاي، وحدت نظر دارند و اماميّه و غير اماميه، بر ظهور مردي در آخر الزمان كه اصلاح عالم را به ارمغان آورد، متّفق هستند.
آيات و مجموعهي زيادي از روايات نيز بر اين مسئله، تصريح دارند.
آيات
پنج يا شش آيه، در اصل اعتقاد به مهدويّت ظهور دارد و نيازي به تفسير از جانب اهلبيتعليهم السلام نيست.(2) در اين جا، به بعضي از آنها اشاره ميكنيم:
((يريدون ليطفؤوا نور الله بأفواههم والله متمّ نوره))؛
ميخواهند نور خدا را با دهانشان خاموش كنند و حال آن كه و خداوند، نور خود [اسلام] را تمام ميكند.
اين بخش از آيه، پيامي از جانب خداوند هستي بخش است كه نور خود را بر سر تا سر اين كرهي خاكي ميگستراند. مصداق اين بشارت، تا حال، واقعيّت نيافته و از آن جا كه امكان ندارد، خداوند خبر خلاف واقع دهد، بايد روزي اين نويد و بشارت صورت پذيرد. و تحقق آن، تنها، به دست امام مهدي(عج) است: بنابراين، اين آيه، بدون نياز به تفسير روايي، به مطلب تصريح دارد.
((و لقد كتبنا في الزبور من بعد الذكر أنّ الأرض يرثها عبادي الصالحون))؛
يقيناً، بعد از ذكر، در زبور نوشتيم كه بندگان صالح، زمين را به ارث ميبرند.
مراد از ارض، تمام زمين بوده و بندگان صالح، تا حال، وارث همهي زمين نشدهاند. پس بايسته است كه اين واقعيّت، در آينده، تحقّق يابد و وقوع اين [مشيّت] جز به دست مهدي منتظر (عج)، محتمل نيست.
اين آيات و ساير آيات، بر اصل مهدي باوري دلالت دارند.
گفتني است كه اين آيات، بر تولّد امام مهدي(عج) و پنهان بودن ايشان از ديدگان، دلالتي ندارند، بلكه تنها تصريح دارند كه اين نويد و بشارت، روزي واقعيّت يافته و بندگان صالح، وارث تمام زمين ميشوند؛ زيرا، اين نويد با تولد منجي مصلح در آينده نيز ميسازد.
روايات
احاديث پر شماري در بارهي اصل ايدهي مهدويت و وقوع اين ارمغان و اميد، موجود است، هر چند بر تولّد امام مهدي(عج) دلالتي ندارند.
اين روايات، مورد پذيرش اهل سنّت نيز واقع شدهاند. آنان، با توجّه به اين روايات دربارهي حضرت مهدي موعود(عج) و ظهور شخصي در آينده به اين نام، كتابها نوشتهاند. ما، بيش از سي كتاب از آنان را گرد آوردهايم.
اينك، به دو روايت از آن روايات، اشاره ميكنيم.
1- پيامبر اكرم فرمودند:
((لا تذهب الدنيا حتّي يملك العربَ رجل من أهل بيتي يواطيء اسمه اسمي))(3)
2- پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم فرمود:
((لاتقوم الساعةُ حتّي تملأ الأرض ظلماً و جوراً و عدواناً ثم يخرج من أهلبيتي مَن يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و جوراً.)).(4) و (5)
از جمله مهدي باوران غير شيعي، ميتوان از ابن تيميّه و ابن حجر(6) و عبدالعزيز بن باز نام برد. بن باز (مفتي اعظم عربستان)، در مجلهي الجامعة يادآور ميشود كه اعتقاد به امام مهدي(عج) و روايات آن، صحيح بوده و شايسته نيست چنين انديشهاي انكار شود.
شبههي دوم: ترديد در ولادت.
ممكن است كسي بگويد: ((ما، اصل اعتقاد به امام مهدي(عج) و پديدار شدن موعودي در آينده را ميپذيريم ولي لازم نيست اين موعود، همان امام مهدي(عج) باشد كه تولد يافته و از ديدگان پنهان است.
چه بسا، آن مهدي منتظر، در آينده، پا به گيتي گذاشته و غيبتي در كار نباشد. پس وقوع ولادت حضرت، چه گونه ثابت ميشود؟)).
هدف از اين نوشتار، اثبات ولادت حضرت است. براي اثبات آن، تلاش ميشود كه ولادت امام مهدي(عج) از طريق تواتر و حساب احتمالات ثابت شود.
چهار قضيّهي مهم
به عنوان مقدمه، ابتدا، چهار قضيّهي مهم را تبيين ميكنيم.
قضيّهي يكم
براي اثبات هر مسئلهاي، دو راه وجود دارد: 1- تواتر؛ 2- حساب احتمالات.
تواتر
تواتر، بدين معنا است كه انبوه زيادي از راويان، از يك مسئله خبر دهند، به گونهاي كه احتمال اجتماع و تباني آنها بر كذب، محال باشد. اگر دويست يا سيصد تَن كه در مواقف و مواطن مختلفي به سر ميبرند، روايتي نقل كنند، وقوع توافق آنان بر كذب، ممكن نيست. چنين خبري را خبر متواتر ميگويند.
حساب احتمالات
اگر يك يا چند نفر، خبري را حكايت كنند، اين خبر، متواتر نيست، ولي اگر به انحاي مختلف، شواهدي به آن ضميمه شود، بر طبق حساب احتمالات، به سبب آن قرائن، قطع حاصل ميشود.
به عنوان مثال، شخصي، به بيماري صعب العلاجي دچار شده است و فردي به ما پيام ميرساند كه ((ايشان، شفا يافته است.)). با اين خبر، تا سي در صد، احتمال بهبود مريض حاصل ميشود، ولي اگر شواهد و قرائني به آن ضميمه شود، ارزش احتمال، از سي در صد به چهل يا پنجاه درصد يا... ميرسد. اين قرينه، ميتواند اين باشد كه مثلاً او، ديگر از دوا استفاده نميكند و يا اين كه شاد و خندان است و...
اين خبر، در حقيقت، خبر متواتر نيست، ولي به سبب حساب احتمال و ضميمه كردن قرائن، ارزش احتمال، قوّت گرفته و يقين حاصل ميشود.
قضيّهي دوم - وثاقت و عدالت راوي
در خبر متواتر، عادل بودن و وثاقت راوي، ضروري نيست. حال اگر يك يا چند نفر حكايتي نقل كنند، حجّيت اين خبر، مشروط به عدالت راوي است، ولي اگر صد يا دويست يا سيصد تن، قضيهاي را حكايت كنند، لازم نيست كه راويان عادل باشند؛ زيرا، خبر متواتر، به دليل كثرت راويان، افادهي يقين كرده است و بعد از حصول قطع، هدف و مقصودي ديگر باقي نميماند. ما، عدالت را براي به دست آوردن يقين ميخواهيم، وقتي يقين حاصل شد، شرط عدالت لزومي ندارد.
با عنايت به اين مطالب، ترديد و ابهامآفريني در روايات دلالت كننده بر ولادت امام مهدي(عج) و مسائل مرتبط با حضرت، شايسته نيست و نميتوان گفت: ((سند اين روايت، ضعيف است)) و يا ((راويان، مجهول هستند)) و يا...
آري، اگر تعداد روايات، محدود بود، اين خدشهها وارد است، امّا از آن جا كه احاديث دربارهي حضرت مهدي(عج) متواتر و مستفيض است، نبايد در آنها مناقشه كرد.
قضيّهي سوم - قدر مشترك اين احاديث
ممكن است مجموعهاي از روايات، در خصوصيّات و تفاصيل، با هم متفاوت باشند، ولي از يك زاويه، مدلول همهي آنها يكي باشد. مثلاً افراد بيشماري، از بهبود مريضي خبر ميدهند، ولي يكي از آنان از شفاي مريض در ساعت يك، و ديگري از بهبود او در ساعت دو، و سومي از بهبود مريض در ساعت سه خبر ميدهد.
اگر چه خبر اين راويان، در جزئيات يكي نيستند، ولي همه، از جهت بهبود مريض، متحد هستند كه در اين صورت، شفاي مريض، براي ما ثابت ميشود؛ زيرا، هر يك از اين خبرها، در حقيقت، دو خبر هستند: خبر نخست، شفاي مريض است و خبر دوم، زمان شفاي او است. خوب مينگريم، ميفهميم كه همهي آنان در شفا يافتن فلان فرد، متفق هستند، هر چند در زمان آن اختلاف دارند.
اگر روايات پر شماري، از يك زاويه، بر جريان معيّني، اتّفاق داشته باشند، نسبت به آن مسئله، يقين حاصل ميشود، هر چند اين اخبار، در ساير تفاصيل و خصوصيات، با هم تمايز داشته باشند. پس شايسته نيست در احاديث ميلاد امام مهدي عليه السلام مناقشه كرد و گفت: ((اين روايات، در تفاصيل، با هم اختلاف دارند. در اين احاديث، گاه، مادر امام مهدي(عج) ((نرجس)) و گاه ((سوسن)) ناميده شده، و يك بار خبر از تولّد يافتن حضرت عليه السلام در اين شب و بار ديگر از به دنيا آمدن امام(عج) در شب ديگر حكايت كردهاند و يك روايت نقل ميكند كه امام عليه السلام، در فلان سال به دنيا آمده و روايت دوم، خبر از متولّد شدن حضرت (عج) در سالي ديگر ميدهد. پس با توجّه به اختلافها، شايسته نيست به آنها تمسك شود؛ زيرا، متواتر و مورد پذيرش نبوده و در اثبات تواتر و تحصيل علم به ولادت حضرت، سودي نميرسانند.))؛ زيرا، اين روايات، از جهت تصريح به ولادت امام(عج) با هم مشتركاند و تفاوت آنها در ساير شاخصهها و ويژگيها است.
قضيّهي چهارم - اجتهاد در مقابل نص
شايسته نيست كسي در مقابل نص، اجتهاد شخصي كند. پس اگر متن روايتي، دلالت صريح بر چيزي داشته باشد و از حيث سند هم تام باشد، نبايد كسي در آن مسئله، اجتهاد شخصي كند.
خداوند تبارك و تعالي ميفرمايد:
((وأقيموا الصلاة وآتوا الزكاة)).
كاملاً روشن است كه اين آيه، طلب اقامهي نماز و پرداخت زكات را ميكند، حال اگر كسي بگويد: ((اين آيه اقامهي نماز را طلب نميكند و...)) سخني بر خلاف نصّ صريح رانده است و او، چنين حقّي را ندارد.
بله، در اين كه آيا اين درخواست، درخواستي وجوبي است يا امري استحبابي ميتواند اجتهاد كند؛ زيرا، وجوب و استحباب، در اين آيه، ظاهر و نصّ نيست.
احاديث امام مهدي عليه السلام، نيز اين چنين است و اجتهاد شخصي بر نميدارد؛ زيرا، دلالت اين روايات، واضح و صريحاند و از حيث سند هم متواتر. زماني ميتوان اجتهاد كرد كه دلالت روايت، صريح نباشد و سند آن، اشكال داشته باشد.
اينك، پس از بيان اين چهار قضيّه، به مسئلهي ولادت حضرتعليه السلام ميپردازيم و عواملي را كه براي ما در اين باره يقين ميآورد، بيان ميكنيم.
عامل نخست (احاديث عمومي)
عامل نخست، احاديث پرشماري است كه از مسلّمات بين اماميه و غير اماميه شمرده ميشود. در اين احاديث، هر چند نام حضرت نيامده است، امّا دلالت بر ولادت حضرت دارند.
در اين زمينه، سه حديث نقل ميكنيم:
الف) حديث ثقلين
اين روايت، ميان اماميه و برادران اهل سنّت، متواتر است و سند آن، قابل خدشه نيست. پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم اين حديث شريف را در مواقف و مواطن متعدّدي، از جمله حجةالوداع، بازگو كرده است. اختلافاتي كه در بعضي الفاظ حديث ديده ميشود، برگرفته از گوناگوني مواقف صدور حديث است.
حديث ثقلين، چنين است:
إنّي تارك فيكم الثقلين: كتاب الله و عترتي أهلَ بيتي. أحدهما أكبر من الآخر. و لن يفترقا حتّي يردا عليَّ الحوضَ؛(7)
من، در ميان شما، دو چيز گران بها به جاي ميگذارم: كتاب خدا و عترتم، اهل بيتام. يكي از آن دو، از ديگري بزرگتر است. اين دو، از هم جدا نميشوند تا زماني كه در حوض، بر من وارد شوند.
جملهي ((لن يفترقا حتّي يردا عليَّ الحوضَ)) بر استمرار همراهي اهل بيتعليهم السلام با قرآن كريم دلالت دارد و اين پيوستگي در همراهي، جز با فرض تولّد يافتن حضرتعليه السلام و پنهان بودن ايشان از ديدگان، امكان ندارد؛ زيرا، اگر حضرتعليه السلام، در آينده تولّد يابد، ميبايد در اين زمان، قرآن، از اهل بيتعليهم السلام جدا باشد. و حال آن كه پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم فرموده است، اين دو از هم جداناشدني هستند.
دلالت اين حديث بر ولادت امام مهدي(عج) روشن است. اين حديث، از آغاز، در شأن امام مهدي(عج) وارد نشده و براي موضوع ديگري آمده است، ولي التزاماً، ولادت امام مهديعليه السلام از آن استفاده ميشود.
اشكال: امام مهديعليه السلام هنوز متولد نشده و آن هنگام كه رجعت فرا رسد و امام عسكريعليه السلام بار ديگر پا به اين جهان گذارد موعود تولد مييابد.
بنابراين بين صدق حديث و عدم ولادت امام(عج) سازگاري ايجاد ميشود،
جواب: لازمه اين سخن، جدايي بين اهل بيت و قرآن در زمان قبل از رجعت است زيرا در اين هنگام امام مهدي(عج) و اهل بيت واقعيت خارجي نداشته و قرآن از آنها جدا ميباشد.
ب) حديث ((دوازده خليفه))
اين حديث، از مسلّمات ميان اماميّه و اهل سنّت است.
از اهل سنت، بخاري و مسلم، و از اماميه، شيخ صدوق در كمال الدين اين خبر را حكايت كردهاند.
متن حديث، اين چنين است:
جابر بن سمره نقل ميكند: ((با پدرم، به محضر پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم رسيديم و شنيدم كه ميفرمايند: ((إنَّ هذا لاينقضي حتّي يمضي فيهم إثنا عشر خليفة.)). سپس پيامبر، آهسته سخن گفت. به پدرم گفتم: ((پيامبر چه فرمود؟)).
پدرم گفت: ((ايشان ميفرمايند، همهي آنان، از قريش هستند.)).(8)
برخي تلاش كردند تا اين حديث را بر خلفاي راشد و دو يا سه نفر از بني اميه و دو يا سه نفر از بني عباس منطبق كنند. چنين تطبيقي، پذيرفته نيست. و تنها مصداق مورد پذيرش خبر غيبي پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم ائمهي اثني عشرعليهم السلام ميباشند.
اين حديث، بر ولادت امام مهدي(عج) دلالت التزامي دارد؛ زيرا، اگر فرض كنيم از حضرت عسكريعليه السلام فرزندي به نام مهديعليه السلام متولّد نشده باشد، خلفاي حضرت رسولصلي الله عليه وآله وسلم، يازده تن خواهند بود و اين، يعني، نادرست گويي از سوي پيامبرصلي الله عليه وآله وسلم كه امري محال است.
پس بايد وقوع ولادت امام عليه السلام را پذيرفت و در غير اين صورت، اين حديث، مطابقت خارجي ندارد.
ج) حديث ((من مات و لم يعرف امام زمانه...))
اين حديث هم ميان اماميّه و اهل سنّت، از مسلّمات است و همه، آن را روايت كردهاند. متن حديث اين چنين است:
((مَنْ مات و لم يَعرف إمام زمانه مات ميتةً جاهليّة؛(9)
كسي كه بميرد و امام زمان خود را نشناسد، با مرگ جاهليّت مرده است.))
اگر امام مهديعليه السلام هنوز به دنيا نيامده باشد، پس ما، معرفتي از امام زمان مان نداريم و گرفتار مرگ جاهلي شدهايم؛ زيرا، بنابراين حديث، در هر زمان، امامي وجود دارد و لازم است معرفت به او وجود داشته باشد و در صورت متولّد نشدن امام مهدي(عج) چنين شناختي حاصل نميشود.
عامل دوم: اخبار خاص
پيامبر اكرم صلي الله عليه وآله و امامان معصومعليهم السلام از تولّد فرزندي براي امام حسن عسكريعليه السلام خبر ميدهند كه بعد از به دنيا آمدن، از ديدگان پنهان ميشود و زمين را پر از قسط و عدل خواهد كرد و ايمان به ايشان، براي هر مؤمني ضروري است.
شيخ صدوق، در كمال الدين، اين احاديث را در ابواب زير، تنظيم كرده است:
1- اخبار پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم از حضرت مهدي (عج) (45 حديث)؛
2- اخبار امام عليعليه السلام از امام مهدي (عج)؛
3- اخبار حضرت زهراعليها السلام از امام مهدي (عج) (4 حديث)؛
4- اخبار امام حسنعليه السلام از امام مهدي (عج) (2 حديث)؛
5- اخبار امام حسينعليه السلام از امام مهدي (عج) (5 حديث)؛
6- اخبار امام سجادعليه السلام از امام مهدي (عج) (9 حديث)؛
7- اخبار امام باقرعليه السلام از امام مهدي (عج) (17 حديث)؛
8- اخبار امام صادقعليه السلام از امام مهدي (عج) (57 حديث)؛
مجموع روايات موجود در كافي و الغيبة و كمال الدين و ديگر كتب، بيش از هزار حديث است.
به عنوان نمونه، يك حديث از پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم و دو حديث از امام صادقعليه السلام نقل ميكنيم.
1- ابن عباس، روايت ميكند كه پيامبر اكرمصلي الله عليه وآله وسلم فرمودند: ((آگاه باش كه خداوند تبارك و تعالي، من و امامان معصومعليهم السلام را حجّت بر بندگاناش قرار داده است. از صلب حسين، اماماني قرار داده است كه امر مرا به پا ميدارند و وصيّت و سفارش مرا محافظت ميكنند. امام نهم از آنان، قائم اهل بيت من و مهدي امّت من است. او، در شمائل و افعال و اقوال، شبيهترين مردم به من است. وي، بعد از يك غيبت طولاني ظهور ميكند...)).(10)
به اين مضمون يا قريب به آن، احاديث زيادي وجود دارد كه در بعضي از آنها، نام ائمهعليهم السلام هم آمده است.
2- محمد بن مسلم، به سند صحيح، از امام صادقعليه السلام نقل ميكند كه امامعليه السلام فرمودند:
ان بلغكم عن صاحبكم غيبةٌ فلا تنكروها؛(11)
اگر از صاحب تان، غيبتي به شما رسيد، آن را انكار نكنيد.)).
3- زراره ميگويد، شنيدم كه امام صادقعليه السلام فرمود:
((إنَّ للقائم غيبةً قبلَ أنْ يقومَ - يا زرارة! - و هو المنتظر. و هو الذي يشك في ولادتِه؛(12)
قائم (عج) قبل از آن كه قيام كند، غيبتي خواهد داشت، اي زراره! او، همان ((منتظر)) است. او، كسي است كه درولادتاش، شكّ و ترديد ميشود.)).
در اين روايت امام صادقعليه السلام از شبههي در ولادت امام مهديعليه السلام خبر داده است.
جعفر، عموي امام مهدي(عج) نخستين كسي بود كه به سبب عدم اطّلاع بر تولّد حضرت، در ولادت امام مهدي(عج) ترديد آفريني كرد. به سبب موقعيّتهاي سختي كه در آن هنگام مسئلهي امامت را احاطه كرده بود، از انتشار خبر ولادت حضرت، به شدت ممانعت ميشد، به نحوي كه امامان معصومعليهم السلام حتّي تصريح به نام امام مهدي (عج) را هم اجازه ندادند. بنابراين، جعفر، مطلّع نبود كه امام حسن عسكريعليه السلام، فرزندي به نام مهدي(عج) دارد و به خاطر همين، آن واقعه پيش آمد و جعفر، ولادت حضرت را منكر شد.
ابن حزم نيز در كتاب الفصل في الملل والاهواء والنحل در مسئلهي ولادت حضرت، ابهام آفريني كرده و گفته است:
((جماعتي از شيعه، بر اين عقيدهاند كه تا سال دويست و شصت هجري قمري - يعني همان سال وفات امام حسن عسكريعليه السلام - مهدي (عج)، به دنيا نيامده است.(13)
مجد اسعاف النشاشيبي ميگويد: ((امام حسن عسكريعليه السلام، فرزند پسر يا دختري به جاي نگذاشت.)).(14)
امام صادقعليه السلام به زراره ميفرمايد:
((و او همان منتظر و كسي است كه در ولادت او شك ميشود، بعضي ميگويند پدرش بدون جانشين فوت كرده و بعضي ميگويند او دو سال قبل از وفات پدر متولد شده است))
در ادامه امامعليه السلام ميفرمايد:
((اي زراره! اگر آن زمان را درك كردي، اين دعا را بخوان)):
((اللهم! عرّفني نفسك، فإنّك إنْ لم تعرّفني نفسك لم أعرفْ نبيّك.
اللهمّ! عرفني رسولك، فإنّك إنْ لم تعرّفْني رسولك لم أعرفْ حجتك.
اللهمّ! عرّفني حجّتك، فإنَّك إنْ لم تعرّفني حجّتك، ضللتُ عن ديني.)).(15)
ادعيهي معروفه نبايستي فراموش شوند و از سوي ائمهعليهم السلام به آنها توصيه زيادي شده است:
((اللهمّ كن لوليك الحجة بن الحسن صلواتك عليه و علي آبائه في هذه الساعة و في كلّ ساعة وليّاً و حافظاً و قائداً و ناصراً و دليلاً و عيناً حتي تسكنه ارضك طوعاً و تمتعه فيها طويلاً))(16)
امامان معصومينعليهم السلام در اين دعا به شيعيان ميآموزند كه نام مبارك حضرتعليه السلام را مخفي نگاه دارند و تعبير به حجت از سوي ائمهعليهم السلام بيانگر نهايت حالت كتمان ميباشد و حتي در دعاي فوق به جاي الحجة ((فلان بن فلان)) هم آمده است.
مرحوم كليني در كافي و شيخ طوسي در الغيبة و ديگران، بيش از صدها حديث در اين زمينه نقل كردهاند. اين روايات، با توجّه به كثرت شان، متواتر بوده و قابل خدشه نيستند و اجتهاد در آنها اجتهاد در مقابل نصّ است.
عامل سوم - ديدن آن حضرت
مجموعهاي از روايات، از ديدن امام زمانعليه السلام از سوي جمعي از شيعيان خبر ميدهند.
علي رغم اين كه امامان معصومعليهم السلام تأكيد و توصيّهي زيادي داشتند تا نام و خبر ولادت امام مهدي(عج) پنهان باشد و منتشر نشود، ولي دستگاه حاكم، از خلال سنّت نبوي و اخبار اهل بيتعليهم السلام دريافته بودند كه براي امام حسن عسكريعليه السلام فرزندي خواهد بود كه زمين را پر از قسط و عدل ميكند و حكومتهاي ظالم، به دستان مباركاش نابود ميشوند.
بنابراين، همان گونه كه فرعون بر تولّد حضرت موسيعليه السلام آگاه بوده و مراقب زنان و قابلهها بود، بني عباس هم در زمان معتمد عباسي كاملاً بر اوضاع محافظت و نظارت داشت، ولي همان گونه كه حضرت موسيعليه السلام متولّد شد، حضرت مهديعليه السلام نيز دور از چشمان جاسوسان بني عباس، به دنيا آمد و گروهي از شيعيان خالص، توفيق پيدا كردند، در كودكي آن حضرت را ببينند.
ابوالقاسم جعفري داود بن قاسم از امام هاديعليه السلام نقل ميكند:
يقول: ((الخلف من بعدي الحسن ابني، فكيف لكم بالخلف من بعد الخلف فقلت و لِمَ جعلني اللّه فداك؟ قال انّكم لاترون شخصه ولايحل لكم ذكره باسمه)) فقلت: فكيف نذكره؟ قال: ((قولوا الحجة من آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم))(17)
جانشين من پس از من فرزندم حسن است شما چگونه باشيد در جانشين بعد از آن جانشين؟ عرض كردم. قربانت گردم چرا؟ فرمود: شخص او را نبينيد و بردن نام او براي شما روا نباشد، عرض كردم: پس چگونه او را ذكر كنيم؟ فرمود: بگوييد حجت از آل محمدصلي الله عليه وآله وسلم
به هر حال علي رغم اينكه ائمهعليهم السلام تلاش نمودند كه خبر ولادت حضرت منتشر نشده و مخفي بماند ولي جماعتي از شيعه موفق به زيارت حضرت مهديعليه السلام شدند.
شيخ كليني، از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيي، از عبداللّه بن جعفر حميري، روايت كرده است كه او گفت:
من و شيخ ابوعمرو(18) نزد احمد بن اسحاق(19) بوديم. احمد بن اسحاق، با چشم به من اشاره كرد كه از ((جانشين)) سؤال كنم. به او گفتم: ((اي ابا عمرو! من ميخواهم از تو راجع به چيزي بپرسم. البته، نسبت به آن چه كه دربارهي آن از تو سؤال ميكنم، شك ندارم، عقيدهي من، اين است كه زمين، از حجّت خالي نيست... ولي دوست دارم يقينام زياد شود. ابراهيمعليه السلام از خداوند خواست كه به او نشان دهد چه گونه مردگان را زنده ميكند. خداوند فرمود: آيا ايمان نداري؟؛ ابراهيم عرض كرد: ميخواهم قلبام مطمئن شود. احمد بن اسحاق، از امام هاديعليه السلام به من خبر داد و گفت: از امام، پرسيدم: با چه كسي نشست و برخاست كنم و از چه كسي مطلب اخذ كنم و قول چه كسي را قبول كنم؟. امامعليه السلام فرمود: ((عَمري، ثقه است. هر چه از طرف من به تو رسانيد، مطمئناً از من رسانده است. و هر چه از طرف من به تو گفت، مطمئناً، از جانب من ميگويد. پس به حرف او گوش فرا ده و از او اطاعت كن؛ زيرا، او، ثقه و مورد اعتماد است)).
ابوعلي به من خبر داد كه از امام حسن عسكريعليه السلام پرسيدم، امامعليه السلام فرمود: ((عَمري و پسرش، ثقه هستند. پس هر چه از جانب من به تو رساندند، مطمئناً از من رساندهاند و هر چه به تو ميگويند، مطمئناً، از طرف من ميگويند. حرف آن دو را گوش كن و از آن دو اطاعت كن؛ زيرا، اين دو، مورد اعتماد هستند)).
اين، سخن دو امام در حق شما بود.)).
عبدالله بن جعفر گفت، ابو عمرو، سجده كرد و گريست. سپس گفت: ((حاجت خود را بخواه.)). به او گفتم: ((آيا جانشين بعد از امام حسن عسكريعليه السلام را ديدهاي؟)). گفت: بله...)).
به او گفتم: ((يك سؤال باقي ماند.)). به من گفت: ((بيا جلو)). گفتم: ((اسم او چيست؟)). گفت: بر شما حرام است كه از آن سؤال كنيد. اين را از جانب خود نميگويم. و من، حق ندارم چيزي را حرام يا حلال كنم، بلكه اين را از امام حسن عسكري ميگويم. گمان حاكم و سلطان، اين بود كه ابا محمد وفات كرده و فرزندي به جا نگذاشته و ميراث او هم تقسيم شده است. از خدا بترسيد و از اين كار خود داري كنيد.)).
دلالت اين حديث، صريح بوده و قابل اجتهاد شخصي نيست. اصوليان، در مسئلهي حجّيت خبر ثقه، به آن استدلال كردهاند و شهيد صدر قدس سره هم ياد آور ميشود كه: اين روايت، به تنهايي، افادهي يقين ميكند.(20)
در اين جا اشكال شده است كه ((اين روايت، خبر واحد است. چه گونه ميتوان به آن بر حجّيت خبر واحد استدلال كرد؟ اين گونه استدلال كردن، دور است.)).
شهيد صدر گفته است، اين روايت، افادهي يقين ميكند؛ زيرا، هر زماني كه شيخ كليني، خبري را نقل كند و بگويد: ((أخبرني))، در خبرش ترديدي نيست.
مرحوم كليني، اين خبر را از محمد بن عبدالله و محمد بن يحيي عطار كه هر دو از بزرگان شيعه هستند و احتمال كذب ايشان نميرود نقل كرده است. عبداللّه بن جعفر حميري هم از بزرگان است.(21)
حكيمه، دخت گران مايهي امام جوادعليه السلام هم داستان مشهوري را نقل ميكند كه به بخشهايي از آن، اشاره ميشود:
حسن به علي، كسي را به نزد من فرستاد و فرمود: ((عمه جان! امشب كه نيمهي شعبان است، در منزل ما افطار كن؛ زيرا، خداوند تبارك و تعالي، امشب، تو را با وليّ و حجّت خود بر خلقاش و جانشين بعد از من، مسرور ميكند.)). حكيمه گفت: ((به خاطر آن، بسيار مسرور شده و فوراً لباس پوشيده و در همان ساعت از منزل خارج شده تا به محضر ابي محمد شرفياب شدم. او، در صحن خانهاش نشسته بود و كنيزاناش گرداگرد او بودند. گفتم: ((فدايت شوم اي آقايم! جانشين تو از چه كسي متولّد ميشود؟)). امامعليه السلام فرمود: ((از سوسن)).(22)
حكيمه گفت:
((وقتي نماز مغرب و عشاء را خواندم، سفره را آوردند و من و سوسن، افطار كرديم. با سوسن، در يك اتاق خوابيديم. خواب كوتاهي رفتم و بيدار شدم. و پيوسته، در فكر آن چيزي بودم كه ابو محمّد از امر وليّ الله به من وعده داده بود.
قبل از زماني كه هر شب براي نماز شب بيدار ميشدم، بيدار شدم و نماز شب را خواندم. تا به نماز وتر رسيدم، سوسن، ترسان از جا پريد و ايستاد و ترسان خارج شد. وضو گرفت و برگشت و نماز شب را خواند تا به نماز وتر رسيد، به دلم الهام شد كه فجر نزديك است. بلند شدم تا نگاه كنم ديدم فجر اوّل طلوع كرده است.
در دلم، نسبت به وعدهي ابي محمدعليه السلام شك و ترديد افتاد. امام، از حجرهاش به من ندا داد كه: ((شك نكن كه در همين ساعت، تو، به مطلب ميرسي.)).
حكيمه گفت:
((از ابي محمدعليه السلام به سبب آن چه در قلبام خطور كرد، خجل شده و شرم كردم. خواستم برگردم كه ناگهان سوسن، نماز را قطع كرده و ترسان خارج شد. نزد او رفتم. به او گفتم: ((پدر و مادرم فدايت باد! آيا چيزي درك ميكني؟)). گفت: ((بله.)). گفتم: ((إن شاء الله، ترسي براي تو نيست.)). بالشي برداشتم و در وسط خانه گذاشتم. و او را به گونهاي كه آمادهي زايش باشد، بر روي آن نشاندم. او را فشار دادم، به گونهاي كه نالهي شديدي كرد. تشهّد گفتم، در اين حال، وليّ خدا را ديدم كه سجده كنان بر روي زمين است.)).(23)
شيخ طوسي، حديثي نقل كرده ميگويد:
چهل مرد از شيعيان داراي وجاهت، در خانهي امام حسن عسكريعليه السلام جمع شدند تا از حجّت بعد از امام حسن عسكري سؤال كنند. عثمان بن سعيد عمري قيام كرد، گفت: ((اي پسر رسول خدا! ميخواهم از شما راجع به چيزي سؤال كنم كه شما نسبت به آن، از من عالمتر هستي.)). امام به او فرمود: ((اي عثمان! بنشين.)).
عثمان، ناراحت شد و خواست كه خارج شود. امام فرمود: ((هيچ كس خارج نشود.)). پس هيچ كس از ما خارج نشد. پس از لحظاتي، امام عسكريعليه السلام عثمان را صدا كرد. عثمان، روي زانو ايستاد. امام فرمود: ((آيا شما را خبر دهم كه براي چه آمدهايد؟)). گفتند: ((اي پسر رسول خدا! بله.)). امام فرمود: ((آمدهايد تا از حجت بعد از من سؤال كنيد؟)). گفتند: ((آري.)). در اين حال، پسري كه مثل قرص ماه بوده و شبيهترين مردم به ابي محمدعليه السلام بود، وارد شد. امام حسن عسكري فرمود: ((اين پسر، پس از من، امام شما، و جانشين من بر شما است. از او اطاعت كنيد و بعد از من متفرق نشويد كه در دينتان هلاك ميشويد. آگاه باشيد كه بعد از اين روز، شما، او را نميبينيد تا عمر او تمام شود.
هر چه عثمان ميگويد، قبول كنيد و در امورتان به او مراجعه كنيد. سخن او را بپذيريد كه او، جانشين امام شما است و امر به دست او است.)).(24)
عامل چهارم - روشن بودن ولادت حضرت نزد شيعه
اعتقاد به ولادت حضرت امام مهدي(عج) نزد آحاد شيعيان، روشن و بديهي است. بنا به گفتهي تاريخ و روايات، تفكّر و انديشهي مهدويّت و غايب بودن ايشان از ديدگان، از همان اوائل اسلام، متداول و يك امر بديهي به شمار آمده است.
از همين رو است كه فرقهي ناووسيه، مدعي بودند كه امام صادقعليه السلام همان امام پنهان است، ولي پس از وفات امام صادقعليه السلام بطلان اين عقيده روشن شد.
نيز فرقهي واقفيّه، ادعا كردند كه امام موسي بن جعفرعليه السلام، همان امام مهدي(عج) است. البته سزاوار نيست اين دعاوي و ياوهسراييها موجب تضعيف مهدي باوري شود بلكه عامل تقويت اين ايده ميباشد، زيرا اين موارد، بر بديهي بودن انديشهي مهدويّت نزد تمام آحاد شيعيان، دلالت دارند، و براي همين بود كه نسبتهاي غير صحيح مهدويت به ساير ائمهعليهم السلام ميدادند.
شيخ طوسي، در كتاب الغيبة تعدادي از وكيلان مذموم را نام ميبرد. از جمله محمد بن نصير نميري و احمد بن هلال كرخي و محمد بن علي بن ابي العزاقر شلمغاني و... . او، بيش از ده تن از مدّعيان دروغين وكالت و سفارت از جانب امام مهدي(عج) را نام ميبرد كه مورد لعن و برائت شيعه واقع شدهاند.
اين موارد هم موجب تضعيف قضيه مهدويت و ولادت يافتن و پنهان شدن امامعليه السلام از ديدگان نميشود بلكه در حقيقت سبب قوّت بخشيدن به مهدي باوري و تولد و غيبت او ميباشند زيرا دلالت دارند بر اينكه اين ايده (بين شيعه) ثابت و واضح بوده است و ياوه سراييها و ادعاهاي دروغين اين افراد به دليل بداهت و ثبوت اين عقيده بوده است.
عامل پنجم - سفراء و توقيعات
در تاريخ شيعه، قضيّهي چهار سفير امامعليه السلام و صدور توقيعات از جانب آنان، بسيار روشن و بديهي است. از زمان علي بن الحسين (پدر شيخ صدوق) و مرحوم كليني (هم عصر سفراء) تا حال، كسي در اين قضيّه ترديدي به خود راه نداده است و در اين زمان هم هيچ شيعهاي، در مقام و منزلت اين سفراء، ترديدي نداشته و احتمال كذب آنان را نميدهد.
سفراي چهار گانه، عبارتاند از:
1- ابوعمرو عثمان بن سعيد؛
ايشان، فروشندهي روغن بودند. شيعيان، نامهها و اموال را به سوي او ارسال ميكردند و ايشان هم جهت پنهان كاري، آنها را در ظرف قرار ميداد. و براي امام ميفرستاد.
ايشان، وكيل امام هاديعليه السلام و امام حسن عسكريعليه السلام و بعد از آن دو بزرگوار، سفير امام مهدي(عج) بود.
2- محمد بن عثمان بن سعيد؛
3- حسين بن روح نوبختي؛
4- علي بن محمد سمري.
توقيعات فراواني از ناحيهي اين سفيران، صادر شد. تعدادي از آنها در كمال الدين و الغيبة موجود است.
مسئلهي سفير بودن و توقيعات آنها، دليل و شاهدي محكم براي تصديق مقولهي مهدويّت و ولادت امامعليه السلام و غايب بودن ايشان از ديدگان است.
عامل ششم - نظارت و مراقبت دستگاه خلافت
در كتابهاي تاريخي اماميّه و غير اماميّه، آمده است كه آن هنگام كه معتمد عباسي شنيد كه براي امام حسن عسكريعليه السلام فرزندي متولّد شده، مأموراناش را به خانهي امام فرستاد و تمامي زنان امام را دستگير و بازداشت كردند تا بدانند فرزند از آنِ كدام يك است.
البته، بعضي از تواريخ نقل ميكنند كه اين جريان، به راهنمايي و ارشاد جعفر، عموي امام مهدي(عج) بوده است.
بنابراين، نظارت و مراقبت دستگاه حاكم، قرينهي روشن و آشكار بر وقوع ولادت حضرتعليه السلام است؛ زيرا، در غير اين صورت، انگيزهاي براي اين همه مراقبت و نظارت نبوده است.(25)
عامل هفتم - اعتراف تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعي
كلمات تاريخ نگاران و تبارشناسان غير شيعي در ولادت امام مهدي(عج)، در نهايت وضوح است.
1- ابن خلكان ميگويد:
((به اعتقاد اماميّه، ابوالقاسم محمّد بن حسن العسكري، امام دوازدهم است كه به ((حجّت)) شهرت دارد و در روز جمعه، نيمهي شعبان سال دويست و پنجاه و پنج، متولّد شده است.)).(26)
2- ذهبي ميگويد:
((شيعيان، معتقدند كه پسر امام حسن عسكريعليه السلام يعني محمّد بن الحسن قائم و جانشين و حجّت است. ايشان، در سال دويست و پنجاه و هشتم و بنا به قولي، در سال دويست و پنجاه و شش، متولّد شده است.)).(27)
3- ابن حجر هيتمي ميگويد:
((امام حسن عسكري، غير از ابي القاسم محمّد الحجة، فرزندي به جا نگذاشت و آن هنگام كه پدر بزرگوارش وفات يافت، او، پنج سال داشت.)).(28)
4- خير الدين زركلي ميگويد:
((در سامراء متولّد شد و در سن پنج سالگي، پدرش وفات كرد.)).(29) و (30)
عامل هشتم - اتّفاق شيعه
از زمان كليني و پدر شيخ صدوق تا الآن، تمام آحاد شيعيان، بر ولادت و پنهان بودن حضرتعليه السلام وحدت نظر و اتّفاق دارند. اين ايده، از اصول مذهب شيعه است و در تمام اعصار شيعه، هيچ كس را نيافتهايم كه در ولادت يافتن و غيبت حضرت، شك و ترديد داشته باشد.
حساب احتمالات
خلاصهي سخن اين كه يا تواتر اين اخبار را ميپذيريم كه در اين صورت حقّ اجتهاد شخصي را نداريم و بايد ((نصّ)) را بپذيريم و يا اين كه تواتر اين اخبار را قبول نداريم، ولي با ضميمه كردن آن هشت قرينه و عاملي كه بيان شد براي ما روشن ميشود كه آن روايات، طبق حساب احتمالات، درست و صحيح است.
-------------------
پينوشتها:
1) الصف: 8.
2) ر.ك تفاسير آيات ذيل: 1- قصص: 5؛ 2- نور: 55؛ 3- طه: 115؛ 4- لقمان: 20؛ 5- زخرف: 28؛ 6- آل عمران: 83؛ 7- حج: 41؛ 8- ممتحنه: 13؛ و...
3) مسند احمد، ج 1، ص 377، ح 3563.
4) مسند احمد، ج 3، ص 36، ح 10920؛ كنزالعمال، ج 14، ص 271، ح 38691.
5) از ديگر روايات سنت نبوي ميتوان احاديث ذيل را ذكر كرد
الف) عن ابي نضرة عن ابي سعيد الخدري عن رسول الله: يكون بعدي خليفة يحثي المال حثياً ولايعدهُ عداً. (مسند احمد: 3/48)
ب) عن ابي نضرة عن ابي سعيد الخدري، قال: قال رسول الله: المهدي مني اجلي الجبهة أقني الأنف، يملاء الارض قسطاً و عدلاً كما ملئت جوراً و ظلماً و يملك سبع سنين. (مسند ابي داوود: 4/152)
ج) عن ابي الصديق الناجي عن ابي سعيد الخدري أن رسول الله قال: يخرج في آخر أمتي المهدي يسقيه اللّه الغيث و تخرج الارض نباتها، و يعطي المال صحاحاً، و تكثر الحاشية و تعظم الأمة، و يعيش سبعاً أو ثمانياً يعني حججاً. (المستدرك علي الصحيحين 4/557)
د) عن ابي سعيد الخدري عن رسول الله: لتملأن الارض ظلماً و عدواناً ثم ليخرجنّ رجلٌ من اهل بيتي يملأها قسطاً و عدلاً كما ملئت ظلماً و عدواناً. (ينابيع الموده: 431)
ذ) عن ابي سعيد الخدري عن رسول الله: فيجيء اليه الرجل فيقول: يا مهدي أعطني. قال: فيحثي له في ثوبه ما استطاع اَن يحمله: (منتخب الاثر، ص 311، عن مصابيح السنه).
ر) عن ابي سعيد عن رسول الله: منا الذي يصلي عيسي بن مريم خلفه. (الامام المهدي من الولادة الي الظهور، علي محمد علي دخيل، 121).
همچنين ر.ك
1- تحفة الأحوذي / الامام الحافظ ابي العلي محمد عبدالرحمن بن عبدالرحيم، ج 6، ص 484، باب 44، ما جاء في المهدي.
2- عون المعبود في شرح سنن ابي داوود / علامه ابي الطيب محمد ثمن الحق العظيم آبادي، جزء 11، ص 361، ح 4259 الي 4265.
3- الفتاوي الحديثة / شهاب الدين ابن حجر الهيتمي، ص 37، مطلب في ذكر الهدي و بعض علامات الساعة.
4- كنز العمال في سنن الأقوال والأفعال / علاء الدين علي المتقي، ج 14، ص 389، ح 38651 الي 38709.
5- المهدي المنتظر / ابوالفضل عبدالله بن محمد بن الصديق الحسني متوفي (1380).
6- المصنف في الأحاديث و الآثار / ابن ابي شيبة، ج 15، ص 196، ح 19484 به بعد.
7- سنن ابن ماجة، ج 2 / ص 29، باب خروج المهدي، ح 4082 الي 4088.
8- سنن ابي دائود، ج 4، ص 37، ح 4279 كتاب المهدي تا 4285.
9- سنن الترمذي، ج 4، ص 43، باب ما جاء في المهدي، ح 2230 - 2232.
10- المعجم الكبير / ابوالقاسم، سليمان بن احمد بن ايوب بن نصير اللخمي الطبراني، ج 10، ص 55، ح 10213 - 10230.
6) الصواعق المحرقه، ص 249.
7) المستدرك للحاكم، ج 3، ص 109؛ المعجم الكبير، الطبراني، ج 5، ص 166، ح 4969؛ تاريخ بغداد، ج 8، ص 442.
8) كمال الدين، ص 272؛ الغيبة، طوسي، ص 128؛ صحيح بخاري، ج 9، ص 729؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 220، ح 1821، مسند احمد 5: 90.
9) كمال الدين، 409، ح 9؛ الكافي، ج 1، ص 377، ح 3؛ صحيح مسلم، ج 3، ص 239، ح 1851؛ مسند الطيالسي، ص 259.
10) كمال الدين، ص 257، ح 2؛ كفاية الاثر، ص 10.
11) الكافي، ج 1، ص 340، ح 15؛ الغيبة، طوسي، ص 161، ح 118.
12) كمال الدين، ص 342، ح 24.
13) ابن حزم ميگويد: البته به نظر ما هرگز امام مهدي خلق نشده است.
14) الإسلام الصحيح، ص 348 .
15) كمال الدين، ص 342، ح 24 .
16) الكافي، ج 4، ص 162.
17) كمال الدين، ص 381، ح 5.
18) عمروبنعثمان بن سعيد العمري السّمان.
19) احمدبن اسحاق القمي الأشعري المعروف بالوثاقة.
20) البته شهيد صدر آن روايت را به مناسبت حجيت خبر ثقه ذكر ميكند نه به مناسبت امام مهديّ).
21) عبدالله بن جعفر حميري مستقيماً از سفير اول نقل ميكند كه سفير اول فرمود: من با چشمان خود حضرت را ديدم.
22) مؤلف: نام مادر حضرت در بعضي روايات سوسن آمده و در بعضي ديگر نرجس ولي شايسته نيست كسي به اين اختلافاتي كه در روايات آمده تمسك كرده و بگويد اين روايات به سبب متفاوت بودن محتواي آنها قابل پذيرش نيستند.
23) الغيبة، طوسي، ص 234، ح 204.
24) اسامي ذيل از جمله كساني هستند كه به زيارت حضرت نائل آمدهاند:
1- ابراهيم ب
:: موضوعات مرتبط:
*****مهدویت***** ,
مقالات ,
,
:: برچسبها:
انتظار ,
مهدویت ,
|